نخست:
در گذر از خلیج نگاهت
همه کیشاند
من اما مات
زان پس:
گفتم که خوشان خوشان بپیمایم رات
ناگه نــگهات دیــده فتـــادم در چــــات
با سحر خلیــــج چشمهایت اینسان
یاران همه کیـــش کردی و من را مات
و دوستم در جواب، مشابه این را ( که مناظرهایست ) فیالبداهه سرود که خواندناش خالی از لطف نیست:
گفتا که کشان کشان بپــیمایی رام
ورنه نگـهات همــه پرســـــت از آلام
گفتم که بیا به پیش من مهـــــتابی
گفتا که نشاید این سخن از یک لام
هر سهشان را دوست دارم.. تا نظر بقیه چه باشد.
2 نظر:
من هيچ نظري ندارم.ببخشيد!
مواظب باش آنكه مي آيد به وبلاگت فكر نكند پريده به قرون دو و سه هجري قمري...هر چند استعاره هايت زيباست..
ارسال یک نظر
» لطفا فینگلیش ننویسید.
» همچنین لطف کنید و در دیدگاهتان تنها در مورد همین پست مطلب بنویسید، اگر مطلب دیگری دارید از فرم "تماس مستقیم با من" استفاده نمائید.