در فراقات خویش را با شعر تسکین میدهم
خسرو دل را خیال خام شیرین میدهم
پیش آیینه به یاد چین پیشانی تو
میزنم تلخندهای و بر جبین چین میدهم
ناز چشمان سیهفامت اگر باید خرید
جام زرینی پر از اشکان سیمین میدهم
□
گرچه زنده است او که هرگز بر دلش عشقی نتافت،
در مغاک گور او را زنده تلقین میدهم
□
این غزل چون عمر من کوتاه گشت و با همین،
ناگزیرم، نیستی، بر خویش تمکین میدهم
6 نظر:
آفرين... روانتر شده قلمت..آفرين
میخوانمت .همیشه .
پایم در گچ است دلم در زنجیر !
آپ نكردي چرا؟
زمانه سخت گرفته است بر دلم اکنون
رسیده کار به موئی میان ما و جنون
نانوا هم جوش شیرین می زند
بیچاره فرهاد !!!
بیت اول واقعا یه الهامه
آفرین !
ارسال یک نظر
» لطفا فینگلیش ننویسید.
» همچنین لطف کنید و در دیدگاهتان تنها در مورد همین پست مطلب بنویسید، اگر مطلب دیگری دارید از فرم "تماس مستقیم با من" استفاده نمائید.