چندروز پیش صبح در مسیر دانشگاه برای جلوگیری از ابطال وقت داشتم یکی از غزلهای حافظ را حفظ میکردم و شرحاش را میخواندم تا با اندیشههایش بیشتر آشنا بشوم. بماند که شعرهایش آنقدر رنگارنگ است و آنقدر لغات ناب دارد که دایرهی لغاتم را هم بینصیب نمیگذارد.
فردای آن روز که دیگر غزل را حفظ کرده بودم (و حدودا سه چهار روز بعد از اینکه پست قبلی را گذاشتم توی وبلاگ) فالی گرفتم. عجیب اینکه که ابیاتی از آن به اندیشههای این روزهایم و آن پست قبلی بسیار نزدیک بود.
آنها را اینجا میگذارم؛ شما هم بخوانید و به حافظ ایمان بیاورید!!
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
بندهی پیر خراباتم که درویشان او / گنج را از بینیازی خاک بر سر میکنند
آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس / هر زمان خرمهره را با در برابر میکنند
صبحدم از عرش میآمد سروشی عقل گفت / قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
1 نظر:
حافظ بی نظیره.
مطلب تو هم عالی بود .ممنون
ارسال یک نظر
» لطفا فینگلیش ننویسید.
» همچنین لطف کنید و در دیدگاهتان تنها در مورد همین پست مطلب بنویسید، اگر مطلب دیگری دارید از فرم "تماس مستقیم با من" استفاده نمائید.